مدی و خوابالو

چه تو قصه چه حقیقت...یکی بود یکی نبود

مدی و خوابالو

چه تو قصه چه حقیقت...یکی بود یکی نبود

میخوام کنارم بمونی

 

اگه عشق تو گناه هم باشه بازم  

 

عاشقت می مونم... 

 

باز هم دوست دارم الهه آرزوهای  

 

محال.... 

 

تو باید بمونی حتی اگه تو فکر  

 

رفتنی... 

 

تو باید بمونی تا همه بدونن وجود تو  

الکی نیست... 

 

و این تو هستی که خون رو  تو  

 

رگهام مجبور به جریان میکنه... 

 

نمیدونی تو این لحظه های عمرم  

 

نبودنت چقدر دردناکه... 

 

واقعا این عشق چی به ارمغان آورد  

برام... 

 

تو خیلی خوبی و من گناهکار, لایق  

با تو بودن نیستم... 

 

میدونی دیگه تو فکر وصال نیستم  

 

مهم با تو بودنه.... 

 

حتی اگه ثانیه ای باشه... 

نظرات 1 + ارسال نظر
سالی چهارشنبه 8 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:09 ق.ظ

مدی عکست چه خوشمله

چشمات خوشکله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد