مدی و خوابالو

چه تو قصه چه حقیقت...یکی بود یکی نبود

مدی و خوابالو

چه تو قصه چه حقیقت...یکی بود یکی نبود

خدا جون

  

 

خدا جون متشکریم که چشم دادی بهمون‏، 


واسه گریه کردن و دیدن این دنیای زشت!


مرسی که پا به ما دادی واسه سگ دو زدن 


واسه گشتن تو جهنم دنبالِ راهِ بهشت!


خدا جون ممنون از این که دو تا دَست دادی به ما‏، 


تا اونا رو . رو به هر مترسکی دراز کنیم!


تا نذاریم زنجیرا توی سیاهچال بپوسن! 


تا بتونیم ماشه ی مسلسلا رُ ناز کنیم!


خیلی ممنون که یه جُفت گوش روی کله های ماست،
 

که با اون صدای بُمب افکنا رُ گوش بکنیم!


گوش به فرمانِ خبرهای دروغِ رادیو، 


عشق و آزادی و انسانُ فراموش بکنیم!


آخ که شُکرت – ای خُدا!-
 

واسه جهان به این بَدی!
 

چی می شُد اگه تو دست به ساختنش نمی زَدی؟!


خُدا جون! مرسی از این که دلی تو سینه مونه، 


که می تونیم بذاریم بدزدنش با یه نگاه!


می تونیم دلِ یکی دیگه رُ بازیچه کنیم، 


می تونیم خیلی راحت به عشق بگیم یه اشتباه!


خداجون! ممنون که مغزی توی کله مون داریم،
 

که می تونه داغیِ تیر خلاصُ حس کُنه!


می تونه سراغ دنیاهای ممنوعه بره! 


می تونه مِس رُ طلا، یا که طلا رُ مِس کُنه!


مرسی که زبون به ما دادی برای حرف زدن،
 

تا از این همه مزخرف دُنیا رُ پُر بکنیم!


تا دهن بند اختراع بشه به لطف حرف حق، 

تا بتونیم با زبون از تو تشکر بکنیم!


آخ که شُکرت – ای خُدا!-واسه جهان به این بَدی!
 

چی می شُد اگه تو دست به ساختنش نمی زَدی؟

 

 

ضمنا دوستان عزیز انقدر به این شعر حساسیت نشون ندید...این شعر ساخته شاعر  

 

خوب کشورمون یغما گلرویی بود و سیاوش قمیشی اون رو خونده  

 

به دلیل خوش نیامدن به مزاق بعضی ها نظر بسته شد  

 

چون من عرض کرده بودم که جریان شعر چیه!