مدی و خوابالو

چه تو قصه چه حقیقت...یکی بود یکی نبود

مدی و خوابالو

چه تو قصه چه حقیقت...یکی بود یکی نبود

اولین پست سال ۱۳۸۹

                                            

 

سلام به دوستان عزیزم 

 

من برگشتم 

 

یعنی میشه امسال همش مثل اینا بخندیم؟! 

 

نوشتن پست های سال 89 رو از امروز شروع میکنم 

 

امیدوارم پستام همشون شاد شاد باشه و غم از خونه ی هممون بره 

 

الهی آمین 

 

و اما.... 

 

پشتم حسابی باد خورده...این ترم سر جمع 2 هفته رفتم دانشگاه 

 

اصلا حسش نیست برم دانشگاه 

 

میخوام ترم آخری ترک تحصیل کنم!!! 

 

 فکر کن!!  

 

اما نه...به خاطر دوستام حتما باید برم...دلم براشون خیلی تنگ شده 

 

به خصوص واسه خوابالو جونم 

 

نمیدونم کی بشه همدیگرو ببینیم

 

 خلاصه سال 89 بد یا خوب شروع شد... 

 

پارسالم خوب شروع شد اما یهو تو اردیبهشت همه چیز به هم ریخت و من یه روز خوش نداشتم 

 

امیدوارم امسال دیگه اینجوری نشه  

 

دعا کنید این ترم آخری به خیر بگذره...آقای ما هم بتونه شرطای بابام رو انجام بده و مهر خانواده  

 

خوابالو به دل خانواده من بیافته 

 

امسال احتمال میدم یکی از دوستام حتما ازدواج میکنه...شما هم میشناسید اما فعلا صداش رو  

 

در نمیارم تا خودش رسما اعلام کنه 

 

امیدوارم خوشبخت بشه  

 

ما هم که فعلا بلاتکلیفیم 

 

بسه دیگه...تازه از سفر برگشتم خستم 

 

فعلا خداحافظ