-
اول مهر و شروع دانشکاه
پنجشنبه 2 مهرماه سال 1388 21:39
سلام دوستان ایشالا همتون تریپ دانشجویید دیگه؟! ما که سال آخریمو چه حالی میده...این فنچول ورودی جدیدا رو دست میندازیم از شوخی گذشته یه موضوع مهمی هست تو دانشگاه ها که فکر نمیکنم به سادگی ماست مالی(به قول رییس جمهور) شه. من فکر می کنم با شروع دانشگاه در اول مهر اعتراضات شکل دیگری به خودش بگیره و به صورت جدی تری دنبال...
-
میخوام کنارم بمونی
چهارشنبه 1 مهرماه سال 1388 22:55
اگه عشق تو گناه هم باشه بازم عاشقت می مونم... باز هم دوست دارم الهه آرزوهای محال.... تو باید بمونی حتی اگه تو فکر رفتنی... تو باید بمونی تا همه بدونن وجود تو الکی نیست... و این تو هستی که خون رو تو رگهام مجبور به جریان میکنه... نمیدونی تو این لحظه های عمرم نبودنت چقدر دردناکه... واقعا این عشق چی به ارمغان آورد برام......
-
گردش امروز من و سالی
چهارشنبه 1 مهرماه سال 1388 22:38
سلام... امروز من و سالی با هم بودیم...یه کم خرید کردیم بعد هم رفتیم پیش سعید جونم یه کم نشستیم و حرف زدیم...جاتون خالی 2 روز پشت هم جیگرمو میبینم انقدر خوشحالم بعد با سالی رفتیم آریا شهر پیتزا زدیم تو رگ چه حالی داد... جای آقا سعید خالی(عاشق پیتزاست) اخرشم انقدر با سالی نوشابه خوردیم گلاب به روتون داشتیم بالا میاوردیم...
-
سلام به خدای مهربون
چهارشنبه 1 مهرماه سال 1388 22:04
به نام حق...نور مطلق اول وبلاگ رو دوست دارم با نام خدا شروع کنم و یه سلام مشتی به خدا کنم... سلام به خدای خوشگل و مهربون خودم خوبی خدایی جون الهی من قربونت برم نمی دونی امروز چقدر خوشحالم، امروز یه اتفاق خیلی خوب افتاده حالا چی بوده بین خودم و خودت میمونه خیلی دوستت دارم از فراسوی زمان در پس پستوی خانهای کهنه بصدای...